شاه پری رنگین کمون به قامت خیال مَن ململ مهتاب بپوشون
بذار نسیم در به در گُلبرگ از یاد ببره برداره بوی تن تو هر جا که می خواد ببره دست رو تن غروب بکش که از تو گلبارون بشه بذار که از حضور تو لحظه ترانه خون بشه هَمسایه خدا می شم مجاور شکفتنت خورشید باور می کنم نزدیک رفتار تنت قطره ام از تو من ولی درگیر دریا شدنم دچار سحر عشق تو در حال زیبا شُدنم
بانوی موسیقی و گل اسطوره عاشق شدن تا من دوباره من بشم دوباره لبخندی بزن لبخند تو جانمو مغلوب رویا می کنه انگار جهان وامیسته و ما رو تَماشا می کنه
بانوی موسیقی و گل شاپری رنگین کمون به قامت خیال من مَلمل مهتاب بپوشون
بذار نسیم در به در گلبرگ از یاد ببره ورداره بوی تنتو هر جا که می خواد ببره قطره ام از تو من ولی درگیر دریا شدنم دچار سحر عشق تو در حال زیبا شدنم
بانوی موسیقی و گل تندیس شاعرانگی نوازشم کن و ببر منو به جاودانگی شب از نگاهت آینه رو پر از ستاره می خونه برهنه می شه از خودش به من اشاره می کنه
بانوی موسیقی و گل شاپری رنگین کمون به قامت خیال من مل مل مهتاب بپوشون
بانوی موسیقی و گل شاپری رنگین کمون به قامت خیال من مل مل مهتاب بپوشون
بانوی موسیقی و گل شاپری رنگین کمون به قامت خیال من مل مَل مهتاب بپوشون
دلبر کم چیزی بگو به من که از گریه پرم به من که بی صدای تو از شب شکست میخورم دلبر کم چیزی بگو به من که گرم هق هق ام به من که آخَرینه آواره های عاشقم
چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی غزل بشن گلایه ها نه هق هق دِلواپسی
نذار که از سکوت تو پرپر بشن ترانه ها دوباره مَن بمونم و خاکستر پروانه ها چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره کابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره چیزی بگو اما نَگو قصه ما به سر رسید نگو که خورشیدک من چادر شب به سر کشید
دقیقه ها غزل میگن وقتی سکوتو میشکنی قناریا عاشِق میشن وقتی تو حرف میزنی دلبرکم چیزی بگو به من که خاموش توام به من که همبستر تو اما فراموش توام
چیزی بگو که آینه خسته نَشه از بی کسی غزل بشن گلایه ها نه هق هق دلواپسی
نذار که از سکوت تو پرپر بشن ترانه ها دوباره من بمونم و خاکِستر پروانه ها چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره کابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره چیزی بگو اما نگو قصه ما به سَر رسید نگو که خورشیدک من چادر شب به سر کشید
چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره کابوس رفتَنِت بگو از لحظه های من بره چیزی بگو اما نگو قصه ما به سر رسید
یه بغضی قَد یه کوهو شبایی که بَغَل کردم یه قاب عکس بی روحو کجایی که ببینی من چه دردی میکِشم بی تو چه زَجری میشکم وقتی میبینم جای خالیتو تو رفتی خاطرات تو رفیق اشک چشمامن در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من یه دریا بودی و چِشمم حریف بُغض دریا نیست تو اونقدر دور رفتی که ازت یک قطره پیدا نیست
کجایی که ببینی من چقدر دِل خسته و تنهام ببینی زِندگی بی تو داره جون میده رو دستام کجایی که ببینی من چقدر دل خسته و تنهام ببینی زِندگی بی تو داره جون میده رو دستام
منو تو ما شُده بودیم عذابم میده من بودن با داغ دوری از دَستات یه عمری تن به تن بودن دلم میگیره از تقدیر که دور از هَم رهامون کرد اگه قِسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد
کجایی که ببینی من چقدر دل خسته و تنهام ببینی زِندگی بی تو داره جون میده رو دستام کجایی که ببینی من چقدر دِل خسته و تنهام ببینی زندگی بی تو داره جون میده رو دَستام